محل تبلیغات شما



  امروز سیر تحول میدان به نقطه و تقاطع ترافیکی مراحل پایانی خود را می پیماید.ما هرچند در کلان شهرها ده ها عنوان میدان داریم اما این سازه های کهن وتحول افرین شهری( سامانبخش تعاملات انسانی و کنش و گفتگو و زیست جهانی بزرگتر و ی در معنای پولیس یونانی)در تغیر به فلکه(و سامان دهنده حرکت خودرو و گردهمایی انسانهایی در استانه ازخود بیگانگی) هماندد پارک هایی که اینک بعنوان عاریتی از باغ کهن ایرانی در حال جایگرینی با کارکرد  میدان هستند، از هر لحاظ درحال فروکاست به صرفِ نام هستند.


   عمده ترین واسطه اتصال ما و گذشته اثار مکتوب بجامانده تاریخی انها یا جهان کتاب هاست.بعبارتی جهان کتاب هنوزبرسازنده دنیا و افکار وجهانِ ظاهرا  تکنولوژیک امروز ماست. اما این جهان  را دنیای سازندگانش ساخته اند و می سازند.


     اگر خراسان را مهد و مرکزو نگین تاریخ و قلب طپنده نوستالژی فرهنگی ایران بدانیم گزاف نگفته ایم.کمتر نام و رود و کوه و دشت و شهری است که در خراسان بزرگ معادل و مشابهی نداشته باشد و مهمتر رشگ و عاطفه و حس شاعران و متنفکران را برنینگیخته باشد. از جیحون(امودریا) و سیحون و دریاچه خوارزم (آرال کنونی)که بوی جوی مولیان  رودکی و درشتی های  ریگزار آمویش را تا امروز در این سوی خراسان به ارمغان نهاده و حافظ شیرازی که سمرقند و بخارایش را به خالی هندی بخشیده  تا فرغانه و ترکستانی که مولویِ از بلخ زاده ورانده، انها را تکه پاره های وجودیش دانسته ( نیمیم زترکستان نیمیم زفرغانه) تا خاقانی شروانی که از غرب اذربایجانی درسودای خراسان است و قصیده ای غرا می سراید و می گوید:ری خراس است و خراسان شده ایوان ارم/در خراسم که به ایوان شدنم نگذارند.

 

 


  اگر امروزه  مکررو فراوان  از محیط زیست و حفظ ان سخن می گوییم این دغدغه حاصل نوعی اگاهی به طبیعت است که خود همچون" دولت ملی" که حاصل اگاهی ملی و هویت سازی بود برساخته تفکر مدرن واامات و اقتضائات آن است. مشابه این امر و درغلظتی کمتر را اندک اندک در پیدایش گفتمانمیراث فرهنگی» می توان دید که خود حاصل نوعی اگاهی فرهنگی  و اهمیت یافتن  گذشته و میراث  قلمدادشدن فرهنگ و اثارش خواهدبود.آگاهی ای  که آبشخورش را شاید بتوان از ورود نگاه شرق شناسانه وبعضا استعماری غربی ها به جهان سوم  واسازی و تبارشناسی کرد. ورنه حفظ وتجلیل و ترمیم این اثار در نزد قدما و فضلای سنت و پیشا مدرن بنا بر جهانبینی و شرایط زیستیِ غیرمتعرضانه، معضل وپروبلماتیک و دغدغه ای خیلی  مهم نبود

 

 

 


   اگر گريزي از بهره گيري از قدرت و صندلي مديريت براي اداره جامعه نداريم ناچار بايد قيد و عنان شايستگي و شايستگان را براي مهار قدرت، هميشه و به نحو احسن و غير ايدئولوژيك به كار گيريم و لذا  پيوسته  از خطر تقليل گرايي و فروكاست شايستگي و شايسته گرايي به جزميت هاي ايدئولوژيك امّا جذاب همچون اقوام و ن و جوانان و . . . بر حذر باشيم.امروزه جامعه و سياستمداران و برنامه ريزان ما در معرض اين ايدئولوژي هستند و ن و جوانان درهر دولت جديد بيشتر از هر چيز مي توانند به جاي تبديل به عامل توسعه و رشد در نقش فاعل نادانسته و ناخواسته تخريب و افول قرار گيرند    

 

 

 


     اغراق نخواهد بود اگر نوشتن را دشوارترين عمل هستي بدانيم. هرچند برخي آن را عرق ريزان روح »(فاکنر) دانسته اند اما زائيدن استعاره مناسب تري براي آن است:متولد كردن كلمات و پروراندن و روح و هستي دادن به لغات و خلق كردن فرزند و متني از واژگان كه تا عمر داريم و تاريخ برقرار است نسبت آنها به نويسنده رسيده و دامن گير او خواهد بود همان وضع حمل و زایش کلام است. گذر از سنت شفاهی وگفتاری به روش مکتوب و نوشتاری است که ما را از قابلگی ومامامی سقراط وار افکار به زائوی اندیشه ها در جهان دیالوگها  بدل می سازد. زاياندان روحي كلمات، جنسيت و مرد و زن و زمان و مكان و . ودليل نمي خواهد و نمي شناسد. عشق ويافتن مناسبِ جفت جفتِ كلمات كافي است تا نطفهِ كلام، يافته و بسته و منعقد شود و خامه قلم آنها را به شكل بت عيارِ صورتگربدل كند. ليكن دشواري خلق كلام و نويسندگي (كه خداوند به او و عامل نگارشش با نون والقلم و مايسطرون سوگند  می خورد) پيش و بيش از هر چيز انتخاب و شروع از مضمون و موضوع است


دشت خوزستان،پايان اضطراب كوهستانيِ دره ها و پاياب رودهاست. وكشكان رودي است كه تا فرسنگ ها با شما در كمركش كوهها و ته دره ها همراه است.بيجهت نيست كه باستانيان اين رود را با گذشتن از پلدختر ورسيدن به پل گاوميشان، همان سيمره (به لري: ببين! هنوز داره مي ره)  عازم از غرب و ايلام ناميده اند. درنهايت وقتي در پل زال  با آب زال  برخورد مي كند سيمره گل آلود بدست زال  سفيد و زلال بريده شده و كرخه را مي سازند. آبها بر پهنه جلگه زرخيز و آفتاب وخورشيدگير خوزستان( خوز=خورشيد+استان) به ارامي روان مي شوند و گاه با ريختن به دريا، فاني و به كمال مي رسند و گاه درپاي سدهاي بشرساخته منتظر اذن ورود و رفتن به قربانگاه كشاورزي پاي سدهاي كرخه و كارون ودز مي شوند. اين روح مذهبي و ايين فراافكنده بر اين دشت را علاوه بر پلها و قلاع دختر در زيگوراتها و معابد بشرساخته اي چون چغازنبيل و كاخ آپاداناي شوش هم مي توان ديد.


يكي از راهكارهاي ايجاد تحول و دگرگوني در نهادها و توسعه و بهبود در عملكرد و خروجي آنها، تحول ساختاري و بازنگري جايگاه ها و مواضع سازماني و ماموريتي بوده است. تحول ساختاري بسان تغيير در صورت، هر چند اولويت اول و اساسي هرگونه تحول نيست و ميزان تأثير آن در عملكرد وابسته به ساير شرايط و اهداف و بويژه تغيير در محتوا(منابع انساني و فكري ومديريت) است، اما در شرايط خاص و در كنار تحول در منابع،انگيزش  وتعهد نيروي انساني مي تواند سرعت و شيب عملكرد و بهره وري را بالا برد .

در صنعت نفت ايران هر چند عامل اوليه توسعه و بهبود شرايط و وضعيت دور از ايده ال كنوني، در درجه نخست تحول انساني و شايسته گرايي است، اما ضرورت انجام اين تحول در كنار دگرگوني ساختار، به منزله تحول صوري و محتوايي (قالب و محتوا) پذيرفتني و قابل تأمل مي باشد


تاريخ آبادان را مي توان تكه و مينياتوري ازسرگذشت ايران دانست. سرگذشت اين خطه تاحدي تجربه مدرنيته» اخير ايران است در مقياسي كوچك. و هرانچه بر او رفته از خوش و ناخوش شرح حال اقيلم نفتي ماست. از مدرنيته و وفور نفتي تا جنگ و ياس و روزگار امروز. اين جزيره ارامشِ ساخته شده درعصر پهلوي، نماد نفتي همان ايران درغلطيده به شاهنشاهي باستاني ماست. به ابادان امروز با سه راس نوستالژي، مدرنيته صنعتي- نفتي و  اغراق و آرزومندي مي توان انديشيد.


کوه ها شاهدان نخست ِ سفر پیدایش ما وخلقت هستی بودند. و چون به طوفان بلا وتباهی خویش در امدیم ، باز این قله ها بودند که از آب سربراوردند و زمین وهستی و بشرِ بحران زده را نظاره کردند و افتخار ناظر نخستین فرو نشست سیل وطوفان و برامدن حیات را در تاریخ ما بر دوش کشیدند. ایا باز از آنها غافل خواهیم شد؟
فضا و فرایندهای کلان شهرنشینی کنونی ناخواسته و شاید ذاتا و طبیعتا رو به سوی کلیت زدایی و جدا سازی افراد از تصور و ذهنیت های کامل و چندجانبه و فراگیر دارند . بعبارتی شدت پیچیده و بزرگ شدن شهر، هم فضای محدود و تحت کنترل انسانی را از دسترس خارج می کند(با انبوه و عمودی سازی وحذف طول وعرض وارتفاع از دامنه شناخت و دید و کنترل) و هم ذهنیت های را به نقاط وسوژه های جزیی و محدود نگر سوق وتقلیل میدهد. بعبارتی کلیت و جامعیت هم از بعد عینی وهم ذهنی از تیررس ودسترس وچشم
خیرگی وکنکاش با نگاه دوربین و ادبیات، به مثابه خودِ نوشتن(زایاندن و مامایی سقراط وار) است. و نوشتن ماندن است و جاودانه کردن و جاودانه شدن.در این جهان میرا وناپایدار، جز قلم ونگارش چه می تواند موانع مانایی ودیرپایی را پشت سر قرون و اعصار وایام ِ گذران و روبه زوال، سرافکنده کند؟ از خلال این نگاه است که می توان در روح و جان ودر نقشی مانند طوطی»رفت وزبان درکام،ازمرگ و اسارت وپوچی ودرماندگی گفت ودرنهایت با طوطیان دورمانده از اصل خویش ودارای یک دنیا و سینه
آرزوهای آنی :مردی در دوردست ها پسرک معصومانه وبا صورتی سفید و ساده ودر کمال خجالت ودوستداشتنی، هزارتومن داد وگونی خالی آردی گرفت و با تک نان بر بری از نانوایی دور شد. درخواست محجوبانه و با صورت سفید و نورسته اش و لهجه افغانی مرا ی به دوردست ها برد در لحظه قامت و صورتش در میان ده ها نفر ی که هرروز در صف می امدند، مرا گرفت و جذب کرد. شد انسانی تکین و دوست داشتنی و نادر. به ناگاه تیتر یک سوال یا مسابقه از ذهن گذشت.
اگر نبود آن کلمه جا افتاده و وامانده و از تاریخ عقب افتاده، خلق این کلمات هم نبود، چه، در اغاز کلمه نبود، خدا بود و آنگاه شد که کلمه پدیدارگشت! اگر این اسفار نبودند سفر دیروز ما ودیروزیان هم نبود.درست عصر روز فطر، خبردادندو گفتند جای کلمه گم شده، پیدا شده، بیایید شاید بیاض قلعه تاریخ قم را باتفاق باستانشناسان و پژوهندگان رویت کنیم. واگراین خبرحجت میشد، خلق وکشفی عظیم بود. بازگرفتن کلمه و بازبردن آن در متن تاریخی کهنش و نشاندن آن بر سرجایش.
کرونا آزمون ساز و مجال آفرین بررسی نهادها هایی است که اینک یک ان و ناخواسته در حرکتی اسلوموشن وار( توگویی به قصد ویدیو چک بازی وعملکرشان در بازی جامعه،) متوقف شده و باز ایستاده اند. نهاد های بهداشت ودرمان و اموزش و دین بیشترین تاثیر را از این فرصت و انجماد فرایندی ناشی شهاب ثاقب شیوع، برخود احساس کرده و اثرمی پذیرند. بدون نظام اموزشی شی شده و اشنایی زدایی نشده کنونی می توان اندیشید و دریافت جعبه فرمان وچرخ دنده های معیوب و مندرس و منسوخ نهادها و ماشینهای
انتشار زندگينامه خودنوشت علي النعيمي مديرعامل سابق آرامكو و وزير نفت عربستان در طول چند دهه تحت عنوان برامده از صحرا» فرصت و ماده مغتنم و خوبي را براي مرور و بازنگري و درس آموزي از تحولات صنعت نفت در عربستان و خاورميانه فراهم مي سازد.نوشته حاضر با مروري بر اين كتاب چندين مولفه و عنصر كليدي و قابل اعتنا براي سياستگذاران و سكانداران دولت و نيز صنعت نفت ما را پيش خواهد كشيد.

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

فروش لوازم برق صنعتی نو و استوک